بت چین

فال تاروت امسال من می‌گوید در سال جدید صاحب فرزندی خواهم شد. نمی‌دانم چقدر صحیح است اما طبق رویای تابستان 1384 امسال باید دوباره مادر شوم. میل در آغوش گرفتن یک نوزاد انقدر در وجودم بیداد می‌کند که گاهی به چگونگی پدرش بی‌تفاوتم.

رابطه‌ام با ی دارد بهتر می‌شود. رابطه خوب با این پسر فقط یک کلید دارد و آن هم شکیبایی و حوصله زیاد است. گاهی اوقات می‌خواهم ببرم اما یک نیروی درونی مانع می‌شود..یادم می‌آید بودن با او چه مطبوع است درست مثل نوشیدن چای داغ و خوش عطر توی یک عصر پاییزی.. سکس چند روز قبلمان بهتر شده بود..دوستش داشتم..او اسب قدرتمند چموشی است که فقط اگر بتوانم رامش کنم ... گاهی به این فکر می‌کنم آیا دوست دارم او پدر فرزندم شود؟ مطمئنا او پدر ثروتمندی خواهد بود که از تامین رفاه مادی برای فرزندش کوتاهی نخواهد کرد اما علیرغم قلب مهربان و خوبش گاهی خیلی دست نیافتنی و خشن است..آنقدر که کاملا بی‌احساس و سرد به نظر می‌آید..مثلا بعد از یک سکس خوب علیرغم نیاز من، مرا نمی‌بوسد و بغل نمی‌کند اما همانطور که روی مبل دراز کشیده عاشقانه‌ترین نگاهها را به سویم روانه می‌کند و آهنگ "بت چین" شجریان را برایم می‌خواند...چقدر این پسر عجیب است..وقتی علیرغم مقاومت زیادش، ناگهان گیرش می‌اندازم و از گونه‌اش بوسه‌ای می‌گیرم از حرارت فوق‌العاده صورت و تنش آتش می‌گیرم...


******


باید بروم چند ماهی کوچولوی رنگی برای آکواریوم کوچک خانه‌ام بخرم. یکی دو تا گلدان و یک زیرپرده ای برای اتاق خودم. خانه مرتب و تمیز است و فقط آشپزخانه کمی به تمیز شدن داشت که تمیز شد. می‌خواهم کمی فنگ شویی انجام بدهم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.