شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد...

ای پسری که ماهها قبل در خواب دیدمت و با نام "امیر اسعد" صدایت زدم و آن ماهی بسیار زیبای آبی‌رنگ را به من دادی!
دوباره با هم صلح کردیم پیرو رویای حیرت‌انگیزی که همکار زیبایم لیلا.م بدون اطلاع از هیچ چیزی در مورد من دیده بود! و شجاعتی که او و رویایش به من تزریق کرد باعث شد دوباره با یکدیگر این راه را آغاز کنیم.
و سرانجام بعد از چند ماه امروز با هم تلفنی گفتگو کردیم. دلم برای شنیدن صدایت ذره‌ای شده بود.آن "عزیزم" هایی که به تو می‌گفتم برخاسته از عمق قلبم بود پسرک! خیلی برایت صبر کرده بودم! شب فراق که داند که تا سحر چند است...
در این مدت با سکوتهای شیطنت‌آمیز و حساب شده‌ات خیلی آزارم دادی اما ته دلم را گرم کردی که این رابطه برایت خیلی جدیتر از این حرفهاست و این احساس را سرسری نگرفته‌ای! مرا چندین بار به آستانه عصبانیت بردی و برگرداندی! زیر و رویم کردی!کشتی و زنده کردی...
چرا نباید حقیقت را اعتراف کنم؟ با یک نگاه سرسری امتیازات مادی و ظاهری بالایی داری اما قسم به آن خدایی که ما را عاشق هم کرد آن چیزی که باعث می‌شد این چندماه نتوانم گامی جدی بردارم به سمت یک رابطه تازه،آن حس و حالی بود که در رابطه کوتاهمان بود. از تو چیزی دریافت کرده بودم که از هیچ کس در عمرم نگرفته بودم. دیدم این مرد جوان 28 ساله روح و فکری بسیار بزرگتر از سنش دارد. مهربان و آرام و روشن‌بین است و خالی از عقده‌هایی که خیلی آدمها دارند. حتی گاهی آرزو می‌کردم کاش اینهمه ثروتمند و موفق نبودی تا بیشتر باور کنی تو را برای خودت می‌خواهم!
و گویا به خواست خدا همه رویاهایم دارد به حقیقت می‌پیوندند.
برای دوستم ندا که در جریان خیلی از این زیر و رو شدنهاست رویایی را تعریف کرده بودم یک ماه قبل. مردجوانی که یک باغ سبز خیلی بزرگ با کارگران زیاد داشت و شبیه تو بود(اگرچه نه کاملا) به سمتش رفتم و از او خواستم مرا در آغوش بگیرد. انگار فقط منتظر بود تا از او بخواهم!مرا در آغوش کشید و بالا برد آنقدر بالا که کمی احساس خجالت می‌کردم.
نمی‌دانم اگر آن روز خودم صادقانه و روراست از احساس واقعیم پرده بر نمی‌داشتم چه سرنوشتی در انتظار رابطه‌مان بود! اما فقط می‌دانم بودن با تو در این رابطه خیلی ارزشمند است و به دنیایی می‌ارزد!دیگر نمی‌خواهم تو را از دست بدهم! واقعا دیگر نمی‌خواهم! تو برایم دنیایی هستی که انتهایی ندارد اما از تو می‌خواهم در آغوشت لانه‌ای امن و راحت بسازی برای پرنده سرگردان و خسته روحم! قول می‌دهم من هم در قلبم کاخی باشکوه برای عشقت بنا کنم!

لیله الرغائب

لیله الرغائب امسال خیلی شگفت‌انگیز بود.
هم خیلی وحشتناک و جانسوز هم خیلی شبیه معجزه.
اولین سالی که اعمالش را انجام دادم در امامزاده معروف محله پونک! آن هم موقعی که اصلا نمی‌دانستم امشب چه شبی است!
من خیلی می‌ترسم،خیلی زیاد! راه خوفناک زیبایی پیش رویم است!

 

عشق تو

عبور ماه است از خیابان

در شب حکومت نظامی

 "جواد گنجعلی"

Baby I'm sorry...

All I wanna say...
Girl I wanna say...
I'm saying that i'm sorry...

Ooh ooh, ooh, ooh

August 4th, we were chilling at the house
Said i'm done, I told you to get out
Didn't mean a word that I said
Cause I was hoping you would come back

Cause I tried and tried
And I cried and cried
Up late at night and I hurt
And I tried to fight and I cried to god
Oh please let it just work
And i'm going crazy with you
You got me so confused
Cause you walked away, and I walked away
And we should've stayed baby

All you have to do is say that i'm sorry
Baby i'm sorry
And i'm in love with you
Baby I want this, baby I want this
Say baby i'll do what it takes
And I will be here all the way baby

All you have to do is say that i'm sorry
Baby i'm sorry

You wanna know if I was moving on without you
I miss you, miss you, miss you, I miss you
To tell the truth i've thinking bout you lately
I miss you, miss you, miss you, I miss you

Christmas day, you said you had a ring
But you changed your mind
Too caught up in the streets
Boy your truth is hard to believe
Why are you really scared of me

Cause I tried and tried
And I cried and cried
Up late at night and I hurt
And I tried to fight and I cried to god
Oh please let it just work
And i'm going crazy with you
You got me so confused
Cause you walked away, and I walked away
And we should've stayed baby

All you have to do is say that i'm sorry
Baby i'm sorry
And i'm in love with you
Baby I want this, baby I want this
Say baby i'll do what it takes
And I will be here all the way baby

All you have to do is say that i'm sorry
Baby i'm sorry

You wanna know if I was moving on without you
I miss you, miss you, miss you, I miss you
To tell the truth i've thinking bout you lately
I miss you, miss you, miss you, I miss you

I miss the way you hold me
The way you touch me
I miss the way you kiss me yeah
All I wanna do, do, do, do, do
All I wanna do
Is say that i'm sorry, sorry, sorry, sorry
So sorry baby

All you have to do is say that i'm sorry
Baby i'm sorry
And i'm in love with you
Baby I want this, baby I want this
Say baby i'll do what it takes
And I will be here all the way baby

All you have to do is say that i'm sorry
Baby i'm sorry

You know I think about you sometimes
I wonder how you are
Are you happy
You see I know
What we had was special
And I know you know it too
I miss you

دختران معبد دلفی

شاید زمانی فکر میکردم مثل دختران معبد دلفی میتوانم به کمک رویاهای صادقه و حس پیشگویی درونی آینده را تا حدودی حدس بزنم اما این قضیه در مورد ا.م خیلی پیچیده شده است. با دیدن خوابهای بسیار شفاف و روشن هنوز هیچکدام از آنها تعبیر نشده است. هیچکدام. گاهی اوقات به درگاه خدا مینالم تو خودت میدانستی در این مقطع زمانی و مکانی هرگز کسی را برای ازدواج و شریک شدن زندگی به طور دائم نمیخواستم و حسی درونی که ناشی از تجربه های تلخ و اندوهناک بود میگفت این به مصلحت من نیست اما تو این دورنمای زیبا و فریبنده را نشانم دادی و من سعی کردم خودم را قانع کنم که می توانم قبولش کنم،من و ا.م میتوانیم با هم این راه را شروع کنیم و به نتیجه برسیم.مشکلات و تفاوتها زیاد به نظر میرسید مخصوصا این تفاوت سنی اما گمان میکردم ما دو قطعه گمشده هستیم که برای همدیگر ساخته شده ایم که از همان گفتگوی اول،دیدار اول،بوسه اول همه چیز خیلی بی نقص و عالی به نظر می رسید.انگار این نقطه اوج سرنوشت بود. پیدا کردن کسی که دوستش داری و دوستت دارد و میتوانی خوشبختش کنی و میتواند خوشبختت کند.ناگهان فاصله ای پیدا شد و اشتیاق و حسرتم را روز به روز بیشتر کرد تا امروز که بیش از 3 ماه میگذرد و من مثل بیوه غمگینی تنها و سر در گریبانم.امروز فقط یک چیز را میدانم. او دوستم داشت و دوستم دارد و خواهد داشت اما میترسد به من آسیبی برساند با نزدیک شدن و رابطه ای که سرانجامش را نمی داند چرا که قلبش مهربان و بزرگ است و هیچ اثری از عقده مردم آزاری در آن نیست.این را به وضوح در وجودش دیده بودم. هفته دیگر دخترکم تعطیل میشود و مدتی پیش مادرم خواهد بود.به خودم قول داده ام از این فرصت استفاده کنم و تابستان امسال به امید خدا حتما یک نوع شنا را به طور کامل یاد بگیرم. چیزی که به خاطر تنبلی و نداشتن زمان کافی همیشه علیرغم علاقه زیاد برای آن امروز و فردا کرده ام. جلسات لیزرم را ادامه بدهم و سعی کنم بلاخره یک دوست و یک همدم پیدا کنم و این حسرت را به دست فراموشی بسپارم که اگر چیزی سرنوشتم باشد حتما دوباره خواهد آمد. من به اندازه کافی صبر کرده ام. دیگر نمیخواهم بیش از این با یک خاطره زندگی کنم.درجا زدن و ماتم گرفتن برای من که آدم عملی و راه حل گرایی بوده ام و هستم هرگز شایسته نیست.